من یک جوان هستم در کشوری اسلامی که انگار زیاد شبیه یک مسلمان نیستم و اطرافیان و جامعه ای که عموما آن ها هم زیاد شبیه یک مسلمان نیستند. من نماز می خوانم اما چیزی حس نمیکنم روزه هایم فقط گرسنگی است و فضیلت های اخلاقی که بماند می دانم جایی از کار گره خورده این روز ها به تغییر به فکری تازه همتی نو و دستی نجات دهنده نیاز دارم......
و در آخر من یک جوان هستم که نیروی جوانی اش را نمی بیند؛ و در آرزوی یک زندگی راحت روز های سختی را طی می کند روزهای سرد و بی هدف سر شار از محدودیت و ضعف! شغل،ازدواج،پول،خدا،خوشبختی و....و فقط تنهایی هست و آماج فکرها و وسوسه هایی به سوی سقوط اما تنها هم که باشی باز خدا هست و این روزها قابلیت تغییر را دارند.
برخواستن...برچسب : نویسنده : jahaninew بازدید : 56